به گزارش مشرق، مجله تحلیلی علمی فارین پالیسی (سیاست خارجی) در یادداشتی از استفن والت، یکی از برجستهترین اساتید روابط بینالملل در جهان، از نظریهپردازان مکتب رئالیسم در روابط بینالملل و استاد دانشگاه هاروارد در روز ۸ نوامبر به بررسی اثرات جنگ غزه بر جهان و نظام بینالملل پرداخته است.
استفن والت که مبدع نظریه موازنه تهدید و از مشهورترین نظریهپردازان رئالیسم تدافعی بهشمار میآید، پیشتر در سال ۲۰۰۷ در کتابی مشترک با پروفسور جان مرشایمر به نقش لابی اسرائیل در سیاست خارجی آمریکا پرداخته بود.
مقاله اخیر وی در این مجله ضمن برشمردن پیشینههای این جنگ و بحران جدید در خاورمیانه بیشتر به تاثیرات این بحران بر آینده جهان و منطقه میپردازد. علیرغم دیدگاه کلی واقع گرایان در روابط بینالملل که بیشتر مسائل را در سطح نظام بینالملل مورد بررسی قرار میدهند، وی در این مقاله قائل به اهمیت فوقالعاده این بحران بر آینده جهان است.
در این یادداشت میخوانیم: آیا جنگ اخیر غزه پیامدهای گستردهای خواهد داشت؟ به عنوان یک قاعده، من فکر میکنم که تحولات ژئوپلیتیکی نامتعارف (نامطلوب) معمولاً توسط نیروهای متقابل مختلف متعادل میشوند، و رویدادها در بخش کوچکی از جهان در جاهای دیگر تأثیرات موجی گستردهای ندارند. بحرانها و جنگها اتفاق میافتند، اما معمولاً سردرگمیها غالب میشوند و پیامدهای آنها را محدود میکنند.
جنگ کنونی غزه در تأثیرگذاری بر جهان استثناء است اما این همیشگی نیست، و جنگ کنونی غزه ممکن است یکی از این استثناها باشد. من فکر نمیکنم که ما در آستانه جنگ جهانی سوم هستیم. در واقع، اگر جنگ کنونی به یک درگیری منطقهای بزرگتر منجر شود، تعجب میکنم.
من این احتمال را بهطور کامل رد نمیکنم، اما تاکنون هیچ یک از دولتها یا گروههای حاشیه (حزبالله، ایران، روسیه، ترکیه و غیره) مایل به دخالت مستقیم نیستند و مقامات آمریکایی در تلاش هستند تا همین سطح را حفظ کنند. محلی نیز هست از آنجایی که درگیریهای منطقهای بزرگتر حتی پرهزینهتر و خطرناکتر خواهد بود، همه ما باید امیدوار باشیم که این تلاشها موفق شوند. اما حتی اگر جنگ به غزه محدود شود و به زودی به پایان برسد، بازتابهای قابل توجهی در سراسر جهان خواهد داشت.
قبل از جنگ، جهان در چه وضعیتی بود؟
برای اینکه بفهمیم این پیامدهای گستردهتر چه میتواند باشد، مهم است که وضعیت کلی ژئوپلیتیک درست قبل از حمله غافلگیرانه حماس در ۷ اکتبر را یادآوری کنیم. قبل از حمله حماس، ایالات متحده و متحدانش در ناتو در حال جنگ نیابتی علیه روسیه در اوکراین بودند. هدف آنها کمک به اوکراین برای بیرون راندن روسیه از سرزمینی بود که پس از فوریه ۲۰۲۲ تصرف کرده بود و روسیه را تا حدی تضعیف کنند که نتواند در آینده اقدامات مشابهی انجام دهد.
با این حال، جنگ خوب پیش نمیرفت؛ ضدحمله تابستانی اوکراین متوقف شده بود، به نظر میرسید که توازن قدرت نظامی به تدریج به سمت مسکو تغییر میکند، و امیدها به اینکه کیف بتواند قلمرو از دست رفته خود را یا با زور اسلحه یا از طریق مذاکره به دست آورد، کمرنگ شد.
ایالات متحده همچنین در حال به راه انداختن یک جنگ اقتصادی واقعی علیه چین بود که قصد داشت پکن را از تسلط بر ارتفاعات فرماندهی تولید نیمههادی، هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی و سایر حوزههای با فناوری پیشرفته بازدارد.
واشنگتن چین را به عنوان رقیب درازمدت اصلی خود میدید به زبان پنتاگون، «تهدید سریع»، و دولت بایدن قصد داشت توجه بیشتر و بیشتری را بر این چالش متمرکز کند. مقامات دولتی محدودیتهای اقتصادی آن را به شدت متمرکز توصیف کردند یعنی «در حیاطی کوچک با حصار بلند» و اصرار داشتند که آنها مشتاق سایر اشکال همکاری با چین هستند. با این حال، حیاط کوچک همچنان بزرگتر میشد، با وجود شک و تردید فزاینده در مورد اینکه آیا حصار بلند میتواند مانع از دستیابی چین در حداقل برخی از حوزههای مهم فناوری شود.
جنگ اخیر اثرات ژئوپلیتیکی گستردهای خواهد داشت
در خاورمیانه(غرب آسیا)، دولت بایدن در تلاش بود تا یک برنامه پیچیده دیپلماتیک (از سوی چین) را از بین ببرد: این دولت سعی داشت با ارائه نوعی تضمین امنیتی رسمی به ریاض و شاید اجازه دسترسی به فناوری حساس هستهای، عربستان سعودی را از نزدیک شدن به چین منصرف کند.
در ازای عادیسازی روابط سعودیها با اسرائیل. با این حال، مشخص نبود که آیا این توافق قرار است به نتیجه برسد یا خیر و منتقدان هشدار داده بودند که نادیده گرفتن موضوع فلسطین و چشمپوشی از اقدامات خشن فزاینده دولت اسرائیل در اراضی فلسطینی، خطر انفجار نهائی را در پی دارد.
سپس ۷ اکتبر فرا رسید. معنی این تراژدی ادامهدار برای ژئوپلیتیک و سیاست خارجی ایالات متحده چیست.
چوب لای چرخ عادیسازی
در شروع، جنگ چوب لای چرخ تلاش عادیسازی عربستان و اسرائیل به رهبری ایالات متحده قرار داده است و توقف توسعه عادیسازی تقریباً بهطور قطع یکی از اهداف حماس بود البته ممکن است برای همیشه از آن جلوگیری نکند، زیرا انگیزههای اصلی در پشت این معامله همچنان وجود خواهد داشت. با این حال، موانع بر سر معامله آشکارا افزایش یافتهاند و هرچه تعداد تلفات بیشتر شود، به افزایش خود ادامه خواهند داد.
دوم، جنگ با تلاشهای ایالات متحده برای صرف زمان و توجه کمتر به خاورمیانه و معطوف کردن توجه و تلاش بیشتر به شرق آسیا تداخل خواهد کرد. جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی ایالات متحده، در مقالهای که غیرمنتظره توسط فارن افرز منتشر شد (که درست قبل از حمله حماس به چاپ رسید)، مدعی شد که رویکرد «منضبط» دولت در قبال خاورمیانه «منابع را برای دیگر اولویتهای جهانی آزاد میکند» و «خطر درگیریهای جدید خاورمیانه را کاهش میدهد.» همانطور که ماه گذشته نشان داد، اوضاع دقیقاً اینگونه نبود.
مسئله پهنای باند (اختصاصی برای خاورمیانه) است: تنها ۲۴ ساعت در روز و هفت روز در هفته وجود دارد و رئیسجمهور جو بایدن، آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه و دیگر مقامات ارشد ایالات متحده نمیتوانند به اسرائیل و سایر کشورهای خاورمیانه پرواز کنند.
کورت کمپل، متخصص آسیا به عنوان معاون وزیر امور خارجه ممکن است تا حدودی این مشکل را کاهش دهد، اما این بحران اخیر خاورمیانه همچنان به این معنی است که ظرفیت دیپلماتیک و نظامی کمتری برای آسیا در کوتاه مدت تا میان مدت در دسترس خواهد بود.
توانایی واکنش آمریکا در برابر چین در صورت وخامت اوضاع در آسیا از بین میرود
بهطور خلاصه، آخرین جنگ در خاورمیانه برای تایوان، ژاپن، فیلیپین یا هر کشور دیگری که با فشار فزاینده چین مواجه است، خبر خوبی نیست. مشکلات اقتصادی پکن اقدامات قاطعانه آن را علیه تایوان یا در دریای چین جنوبی متوقف نکرده است، از جمله حادثه اخیر که در آن یک رهگیر چینی طبق گزارشها در فاصله ۱۰ فوتی یک بمبافکن بی-۵۲ ایالات متحده در حال گشتزنی پرواز کرد.
با وجود دو ناو هواپیمابر که اکنون در شرق دریای مدیترانه مستقر شدهاند و توجه واشنگتن به آنجا معطوف شده است، توانایی واکنش مؤثر در صورت وخامت اوضاع در آسیا بهطور اجتناب ناپذیری از بین میرود. و به یاد داشته باشید، من فرض میکنم که جنگ در غزه به لبنان یا ایران گسترش نمییابد که ایالات متحده و دیگران را به وضعیت جدید و مرگبارتری سوق میدهد و زمان، توجه و منابع بیشتری را به خود اختصاص میدهد.
جنگ غزه و اوکراین
سوم، درگیری در غزه یک فاجعه برای اوکراین است. جنگ غزه بر پوشش مطبوعاتی مسلط است و جلب حمایت از بسته کمکی جدید ایالات متحده را دشوارتر میکند. جمهوریخواهان در مجلس نمایندگان در حال حاضر مخالفت میکنند و نظرسنجی گالوپ که از ۴ تا ۱۶ اکتبر انجام شد نشان داد که ۴۱ درصد از آمریکاییها اکنون معتقدند که ایالات متحده از اوکراین حمایت زیادی میکند، در حالی که در ژوئن تنها ۲۹ درصد بود.
با این حال، مشکل از این هم بزرگتر است. درگیری در اوکراین به یک جنگ فرسایشی تبدیل شده است و این بدان معناست که توپخانه نقش اصلی را در میدان جنگ ایفا میکند. با این حال، ایالات متحده و متحدانش قادر به تولید مهمات کافی برای رفع نیازهای اوکراین نبودهاند، اما واشنگتن مجبور شده است تا به انبارها در کره جنوبی و اسرائیل مراجعه کند تا کیف را در نبرد نگه دارد.
اکنون که اسرائیل در حال جنگ است، برخی از گلولههای توپخانه یا سایر تسلیحات را که در غیر این صورت به اوکراین میرفت، دریافت میکند. و اگر اوکراین زمینهای بیشتری را از دست بدهد، یا اگر ارتشش شروع به فروپاشی کند، بایدن چه کاری باید انجام دهد؟ در مجموع، آنچه در غزه اتفاق میافتد خبر خوبی برای کیف نیست.
اختلافات در اروپا به دلیل جنگ غزه
برای اتحادیه اروپا نیز خبر بدی است. حمله روسیه به اوکراین با وجود برخی اصطکاکهای جزئی، اتحاد اروپا را افزایش داده بود و سرنگونی حزب مستبد و مخل قانون و عدالت در انتخابات اخیر لهستان نیز نشانهای دلگرمکننده بود. اما جنگ در غزه باعث شعلهور شدن مجدد اختلافات اروپاییها شده است، به طوری که برخی از کشورها بدون قید و شرط از اسرائیل حمایت میکنند و برخی دیگر همدردی بیشتری با فلسطینیها نشان میدهند (البته نه برای حماس).
شکاف جدی بین اورسولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا و جوزپ بورل، دیپلمات ارشد اتحادیه اروپا نیز به وجود آمده است و گزارش شده است که حدود ۸۰۰ کارمند اتحادیه اروپا نامهای را امضا کردهاند که از فون درلاین به دلیل جانبداری بیش از حد نسبت به اسرائیل انتقاد کرده است. هرچه جنگ طولانیتر شود، این شکافها بیشتر میشوند. این تقسیمبندیها همچنین بر ضعف دیپلماتیک اروپا، اگر نگوییم بیربط، تأکید میکند که هدف گستردهتر متحد کردن دموکراسیهای جهان در یک ائتلاف قدرتمند و مؤثر را تضعیف میکند.
خبر بد برای غرب، خبر بسیار خوبی برای روسیه و چین است. از منظر آنها، هر چیزی که ایالات متحده را از اوکراین یا آسیای شرقی منحرف کند، مطلوب است، به خصوص زمانی که آنها فقط بتوانند در حاشیه بنشینند و خسارات انباشته شده را تماشا کنند. همچنین به مسکو و پکن استدلال آسان دیگری برای نظم جهانی چندقطبی ارائه میدهد که مدتهاست بر سر سیستم تحت رهبری ایالات متحده دفاع کردهاند.
تنها کاری که آنها باید انجام دهند این است که به دیگران یادآوری کنند که ایالات متحده در ۳۰ سال گذشته اولین قدرت بزرگ مدیریتکننده خاورمیانه بوده است و نتایج آن جنگ فاجعهبار در عراق، ظهور داعش، فاجعه انسانی در یمن و هرج و مرج در لیبی است. آنها ممکن است اضافه کنند که حمله حماس در ۷ اکتبر نشان میدهد که واشنگتن حتی نمیتواند از نزدیکترین دوستان خود در برابر حوادث وحشتناک محافظت کند. ممکن است کسی با هریک از این اتهامات مخالفت کند، اما آنها در بسیاری از جاها مخاطب دلسوز خواهند یافت.
جنگ و اختلافات در آمریکا
با نگاهی به آینده، جنگ و واکنش آمریکا به آن برای مدتی آینده سنگ آسیابی بر گردن دیپلماتهای آمریکایی خواهد بود. از قبل شکاف قابل توجهی بین دیدگاههای ایالات متحده و غرب در مورد بحران اوکراین و نگرش بسیاری در جنوب جهانی وجود داشت.
ما قطعاً در نبرد جهانی شکست خوردهایم نظم جهانی را فراموش کنید
این همدردی هرچه جنگ طولانیتر شود و غیرنظامیان فلسطینی بیشتر کشته شوند، افزایش مییابد، بهویژه زمانی که دولت ایالات متحده و برخی از سیاستمداران برجسته اروپایی به شدت به یک طرف متمایل شدهاند.
همانطور که یک دیپلمات ارشد G۷ ماه گذشته به فایننشال تایمز گفت: «ما قطعاً در نبرد در جنوب جهانی شکست خوردهایم. تمام کارهایی که ما با جنوب جهانی [بر سر اوکراین] انجام دادهایم از بین رفته است... قوانین را فراموش کنید، نظم جهانی را فراموش کنید. آنها دیگر هرگز به حرف ما گوش نخواهند داد.» این دیدگاه ممکن است اغراقآمیز باشد، اما اشتباه نیست.
علاوه بر این، مردم خارج از محدودههای راحت جامعه فراآتلانتیک، از آنچه به عنوان توجه گزینشی غرب میدانند، دچار مشکل هستند. جنگ جدیدی در خاورمیانه شروع میشود و رسانههای غربی کاملاً درگیر آن هستند و روزنامههای سطح بالا صفحات بیشماری را به داستانها و تفسیرها اختصاص میدهند و شبکههای خبری ساعتها وقت خود را صرف این رویدادها میکنند.
سیاستمداران برای ارائه نظرات خود در مورد آنچه که باید انجام شود، از مابقی کارها باز میمانند اما درست در همان هفتهای که این جنگ اخیر آغاز شد، سازمان ملل گزارش داد که در حال حاضر تقریباً ۷ میلیون نفر در جمهوری دموکراتیک کنگو آواره شدهاند که عمدتاً در نتیجه خشونت در آنجا بوده است.
ریاکاری غرب
این تأثیر را نیز نباید اغراق کرد: کشورهای جنوب جهانی همچنان از منافع خود پیروی خواهند کرد و علیرغم خشم و عصبانیت خود از ریاکاری غرب، همچنان با ایالات متحده و دیگران تجارت خواهند کرد اما برخورد با آنها آسانتر نمیشود و باید انتظار داشته باشیم که به همه بحثهای ما درباره هنجارها، قوانین و حقوق بشر توجه نکنند. تعجب نکنید اگر کشورهای بیشتری چین را به عنوان وزنه تعادلی مفید در برابر واشنگتن ببینند.
در نهایت، این قسمت ناخوشایند شهرت آمریکا را در زمینه صلاحیت سیاست خارجی از بین نخواهد برد. شکست بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل در حفاظت از اسرائیل، ممکن است اعتبار او را برای همیشه لکهدار کند، اما نهاد سیاست خارجی ایالات متحده نیز شاهد وقوع این خونریزی نبود و پاسخ آن تا به امروز کمکی نکرده است.
اگر این شکست اخیر با یک نتیجه ناخوشایند در اوکراین همراه شود، سایر کشورها نه اعتبار آمریکا، بلکه قضاوت آمریکا را زیر سؤال خواهند برد. این کیفیت اخیر است که از همه مهمتر است، زیرا سایر کشورها اگر فکر کنند رهبران ایالات متحده درک روشنی از آنچه در حال وقوع است دارند، میدانند چگونه پاسخ دهند و حداقل کمی به آن کشورها توجه میکنند، به توصیههای واشنگتن توجه میکنند و از او پیروی میکنند. اگر اینطور نباشد، چرا در مورد هر چیزی از توصیههای آمریکایی استفاده کنند؟